گفت: اگه گفتی چی شد من بعد از این همه مدت چادر پوشیدم؟
گفتم: چه میدانم، لابد اینطوری خوشتیپ تری!
گفت: نچ!
گفتم: خب لابد فهمیدی اینطوری حجابت کاملتره مثلاً!
گفت: نچ!
گفتم: ای بابا! خب لابد عاشق یکی شدی، اون گفته اگه چادر بپوشی بیشتر دوستت دارم!!
گفت: نزدیک شدی!
گفتم: آها!! دیدی گفتم همهی قصهها به ازدواج ختم میشوند؟ دیدی!!
گفت: برو بابا… دور شدی باز
گفتم: خب خودت بگو اصلاً
گفت: یک جایی شنیدم چادر، لباس “زهرا”ست، خواستم کمی شبیه “زهرا ” باشم.
السلام علیک یا بنت رسول الله
میلاد حضرت زهرا (س) و روز مادر گرامی باد
ولادت دخت پیامبر اکرم(ص)همسر ولایت مادر امامت حضرت فاطمه الزهرا(س).روز زن و میلاد حضرت امام خمینی(ره) مبارک باد.
اشعار ولادت حضرت زهرا(س):
شهر زیبای مدینه شده آبستن صد فتنه و بیداد؛ که تا حشر به گردون رود از حنجره ی اهل ولاء شیون و فریاد؛ که در ازمنه ی دهر ندارد کسی این حق کشی و ظلم و ستم یاد؛ شرافت ز میان رفته؛ قرار از دل و جان رفته؛ گل آرزوی ملت اسلام به تاراج خزان رفته؛ محمد که بود جان گرامی جهانها ز جهان رفته؛ مدینه شده خاموش؛ جهان گشته سیهپوش؛ عجیب است که بعد از دو مه و نیم، غدیر نبوی گشته فراموش؛ در فتنه شده باز و سقیفه شده آغاز، عدالت ز جفا خانهنشین، بیدادگری سر به درآورده، مولای دو عالم شده بییاور و در خانه در بسته گرفته ز الم زانوی غم در بر و بر غربت اسلام کشد از دل پر غصه خود آه! که آتش زده با شعله فریاد درون ارض و سماء را...
آب غسل و کفن ختم رسل خشک نگردیده که قرآن شده پامال و فراموش شده حرمت پیغمبر و دین و علی و آل؛ گروهی که شده بنده ی دجال، ستادند در بیت خداوند تبارک و تعالی؛ به درون کینه ی مولا؛ نه حیایی و نه شرمی ز رسول و علی و حضرت زهرا؛ عوض دسته گل شاخه هیزم به سر شانه نهادند، در خانه ستادند، ز بیداد زبان را به جسارت بگشادند، که: هان یا علی از چیست که در خانه نشستی؟ در از قهر به روی همه بستی، اگر این لحظه درِ خانه ی خود را نگشایی، نیایی به سوی مسجد و بیعت ننمایی، همه آتش بفروزیم و در خانه بسوزیم؛ بسوزیم حسین وحسن و فاطمهات را، که از این شورش و تهدید تن زینب و کلثوم و حسین و حسن و فاطمه لرزید؛ کشیدند ز دل ناله که: ای ختم رسل سر به در آور ز دل خاک و ببین غربت ما را...
در این حادثه شوم به اذن علی آن رهبر مظلوم؛ که مظلومی او تا ابدالدّهر بود بر همه معلوم؛ مه برج حیا فاطمه آمد پس در گفت که: ای قوم ستمکار به جرأت شده با ذات خدای احد قادر دادار! پس از رحلت پیغمبرش آماده پیکار!
منم در سفره دارم هفت سین را
ولی توأم شده با داغ زهرا
بود سین نخستین سیلی کین
به روی مادرم با دست سنگین
ببین بر سفره سین دومم را
که سویی نیست در چشمان زهرا
بگویم سین سوم تا بسوزی
که مادر سوخت بین کینه توزی
از این ماتم دل حیدر غمین است
که سین چهارمم سقط جنین است
به روی سفره سین پنجم این است
سر سجاده اش زینب حزین است
شده سفره پر از اشک شبانه
ششم سین، مانده سوت و کور خانه
چه گویم شیعیان از سین آخر
بود آن سینه ی مجروح مادر…
نوروز اگر وقت دیدار است مردم
امسال بر داغی گرفتار است مردم
حرمت نگه دارید پای سفره عید
چون مهدی زهرا عزادار است مردم
اشعار زهرایی(س)