ولایت مداری
حقا که تو از سـلاله ی فاطمــه ای
با خنده ی خود بـــه درد ما خاتــــــمه ای
زیبـــاتـر از این نـــــام ندیدم به جهان
سید عـــــلی الحسینی الخامــــــنه ای
دین و سیاست
با دخالت دین در سیاست، قداست دین نه تنها از بین نمی رود، بلکه بر قداست دین افزوده می شود.
تعریف ولایت فقیه
ولایت فقیه –طبق قانون اساسی ما- نافی مسئولیتهای ارکان مسئول کشور نیست. مسئولیت دستگاه های مختلف و ارکان کشور غیرقابل سلب است.ولایت فقیه، جایگاه منهدسی نظام حفظ خط و جهت نظام و جلوگیری از انحراف به چپ و راست است؛ این اساسی ترین و محوری ترین مفهوم و معنای ولایت فقیه است.
بنابراین ولایت فقیه نه یک امر نمادین و تشریفاتی محض و احیاناً نصیحت کننده است ... نه نقش حاکمیت اجرایی در ارکان حکومت دارد چون کشور مسئلان اجرایی، قضایی و تقنینی دارد و همه باید بر اساس مسئولیت خود کارهایشان را انجام دهند و پاسخگوی مسئولیتهای خود باشند. نقش ولایت فقیه این است که در این مجموعه ی پیچیده و درهم تنیده ی تلاش های گوناگون نباید حرکت نظام، انحراف از هدفها و ارزشها باشد...پاسداری و دیده بانی حرکت کلی نظام به سمت هدفهای آرمانی و عالیش، مهمترین و اساسی ترین نقش ولایت فقیه است.
[نویسنده: انصافاً خیلی تعریف قشنگ و گویا و کاملی کرده اند. این تعریف کاملاً بر آنچه در قانون اساسی در مورد وظایف رهبری آمده منطبق است. وظیفه ی رهبری پرداختن به امور جزئی و مسئولیت های اجرایی و قضایی و ... نیست بلکه ره بری جامعه به سوی هدف است.از همین تعریف و از آنچه در قانون اساسی آمده یک مسئله ی خیلی مهم هم روشن می شود و آن این است که در کشور ما مشکلات و نقص ها و کوتاهی ها و حتی ظلم های زیادی وجود دارد. خیلی از مردم مسئولیت همه ی اینها را متوجه رهبر می دانند و او را عامل این مشکلات دانسته یا حداقل او را به خاطر کوتاهی در مقابله با این موارد سرزنش می کنند. در حالی که هرکس در قبال مسئولیت قانونی و شرعی ای که دارد باید مورد سؤال قرار بگیرد. وظیفه ی ایشان هرگز برخورد با فلان استاندار یا قاضی یا اختلاسگر و ... نیست. ایشان وظیفه ی هدایت کلی جامعه به سوی اهداف دینی و ملی را دارند. البته همین مسائل هم زیرمجموعه ی همین اهداف است و جزء اهداف است که همه ی اینها اصلاح شود اما ایشان باید حرکت کلی جامعه را کنترل و مراقبت و هدایت کنند نه مصادیق و موارد جزئی را. همه ی اینها مسئولینی دارد که بخش عمده ای از نابسمانی ها مربوط به عدم انجام صحیح وظایف توسط مسئولین است. همچنین نقش خود مردم در سالم زیستن، عدالت و تقوی و پرکاری و وظیفه شناسی داشتن نیز بسیار حائز اهمیت است. فاکتورهای دیگری هم هست اما چیزی که مهم است این است که رهبر عزیزمان آن وظائفی که در قانون اساسی وجود دارد را خداراشکر به خوبی دارند انجام می دهند که خلاصه ی آن همان چیزی است که در تعریف خودشان از ولایت فقیه مشاهده فرمودید. این اتفاقاً خیلی با ارزش و نشانه ی هوشیاری ایشان است که آن وظیفه ی اصلی و کلیدی (رهبری) را مورد بیشترین عنایت قرار داده اند و مسائل جزئی (اگرچه به آنها هم می پردازند) ایشان را از این وظیفه ی فوق العاده بزرگ و سنگین بازنداشته.]
تنها حکومتی که به فکر معنویت مردم هم هست
در جهانی که انسان از بی توجهی به معنویات رنج می برد، هیچ چیز برای بشر نجات بخش تر از تشکیل چنین حکومتی [یعنی ولایت فقیه] نیست ... عمل به جامعیت دین درواقع متکی به تشکیل حکومت دینی است"
تداوم آفتاب ص 55
ولایت فقیه اختراع امام خمینی (ره) نیست
ولایت فقیه جزو مسلّمات فقه شیعه است. این که حالا بعضى نیمهسوادها مىگویند امام ولایت فقیه را ابتکار کرد و دیگر علما آن را قبول نداشتند، ناشى از بىاطّلاعى است. کسىکه با کلمات فقها آشناست، مىداند که مسأله «ولایت فقیه» جزو مسائل روشن و واضح در فقه شیعه است. کارى که امام کرد این بود که توانست این فکر را با توجّه به آفاق جدید و عظیمى که دنیاى امروز و سیاستهاى امروز و مکتبهاى امروز دارند، مدوّن کند و آن را ریشهدار و مستحکم و مستدل و باکیفیت سازد؛ یعنى به شکلى درآورد که براى هر انسان صاحب نظرى که با مسائل سیاسى روز و مکاتب سیاسى روز هم آشناست، قابل فهم و قابل قبول باشد.
هر کسی را برچسب ضدولایت فقیه نزنید
آن چیزی که من قبلاً عرض کرده ام و الآن هم تأکیداً و تأییداً عرض می کنم – با اینکه شما هم قبلا به من گفته اید که این جهت حل شده است - این است که در هیچ جایى از جاها در سطح کشور، در رد و قبولها، این جهات خطى و سیاسى و اینکه فلانى نسبت به فلان کس چه موضعى دارد، مطلقاً نبایستى دخالت بکند. بدون تحقیق نبایستى افراد را متهم کرد. به ظواهرِ خیلى ابتدایى نبایستى نسبت به وجود جرمى در کسى حکم کرد؛ مثلاً الان رایج شده که بعضیها را به اندک چیزى «ضد ولایت فقیه» مىگویند! معلوم نیست اگر کسى یک وقت در جایى یک کلمه حرفى زد، این ضدیت با ولایت فقیه باشد...در زمان امام(رضواناللَّهعلیه) ما مىدیدیم که ایشان مطلبى را مىفرمودند، اما در مجلس همه به آن رأى نمىدادند؛ نمىشود گفت اینها ضد ولایت فقیهاند. من یادم هست که یک وقت راجع به رادیو و تلویزیون یک نظر این بود که رؤساى سه قوه، شوراى عالى رادیو و تلویزیون باشند؛ همان شوراى سرپرستىیى که سابق بود. بنده خودم با ایشان صحبت کرده بودم و مىدانستم که نظرشان این است که رئیس جمهور و رئیس مجلس و رئیس قوهى قضاییه، اعضاى شوراى سرپرستى را تشکیل بدهند. قاعدهاش هم همین بود که وقتى مىگویند سه قوه نظارت کنند - که در قانون اساسى قبلى، تعبیر اینگونه بود - باید شورایى با این ترکیب تشکیل شود؛ آسانترین وجهش این است. وقتى این پیشنهاد به مجلس آمد، آقاى هاشمى آن را مطرح کردند؛ اما با اکثریت قاطعى رد شد! با اینکه ایشان هم گفتند که این نظر امام است، اما فقط عدهى معدودى به آن رأى دادند! واقعاً نمىشود به آن اکثریت گفت که شما ضد ولایت فقیه هستید؛ نه، همهشان هم فدایى امام و علاقهمند به امام و مخلص امام بودند؛ خیلیهایشان هم جبههبرو بودند؛ اما این حرف را قبول نداشتند؛ بنابراین باید واقعاً این چیزها از هم تفکیک بشود.
راستی چرا با ولایت فقیه مخالفت می کنند؟
ما مسلمین باید ولایت را تجربه کنیم. در طول قرنهای متمادی نگذاشتند. چه کسانی نگذاشتند؟ همان کسانی که حکومت به سبک ولایت، آنها را از مسند قدرت و حکومت کنار می زند؛ و الّا به نفع مردم است. کدام کشورها هستند که اگر در رأس حاکمیتشان یک انسان پرهیزگار پارسای مؤمنِ مراعات کننده ی اوامر و نواهی الهی و عامل به صالحات و حسنات باشد، برای آنها بهتر نباشد از اینکه فرد میگسارِ شهوترانِ پولپرست دیناپرستی بر سر کار باشد؟ هر ملت و مذهبی که می خواهند داشته باشند...ما همیشه این را گفته ایم و این جزو مسلمات انقلاب ماست که انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، یک تعرض عمومی به فرهنگ غیراسلامی و ضداسلامی است که امروز بر قدرتهای جهانی حاکم است و ارکان قدرت جهانی براساس آن شکل گرفته است.
مردم سالاری دینی در حکومت اسلامی
امروز آمریکا بعد از پانزده ماه که با اشغال نظامی عراق را گرفته است، هنوز به مردم این کشور اجازه نمی دهد که بگویند برای حکومت خود چه چیز و چه کسانی را می خواهند. نماینده ی سازمان ملل دیروز مصاحبه می کند و می گوید چون آمریکایی ها در عراق حضور نظامی دارند باید رأی حاکم آمریکایی در انتخاب عناصر دولت مراعات شود! دموکراسی اینها این است. [استفاده از] نام دموکراسی، اغواگری است. دموکراسی حتی در کشورهای خودشان هم یک مردم سالاری حقیقی نیست؛ جلوه فروشی به وسیله ی تبلیغات رنگین و پولهای بی حسابی است که در این راه خرج می کنند؛ لذا آراء مردم گم است...در مکتب سیاسی امام، مردم سالاری از متن دین برخاسته است؛ از «امرهم شوری بینهم» برخاسته است؛ از «هو الذی ایّدک بنصره و بالمؤمنین» برخاسته است. ما این را از کسی وام نگرفته ایم.